در انتخابات مجلس؛ کاندیداها باید معرف گفتمان ها باشند

در انتخابات مجلس؛ کاندیداها باید معرف گفتمان ها باشند

اول: نماینده صفت فاعلی است. کسی که به عنوان نماینده یک شهر و یا یک حوزه انتخابیه برگزیده می شود، باید نمایاننده مردم آن شهر و حوزه انتخابیه باشد. بتواند معدل قابل قبول و قابل اعتنایی از فرهنگ مردم را نمایندگی کند. با عنایت بر همین گزاره و برای مثال؛ می توان در این پرسش دقیق شد که به راستی آیا فرهنگ و مدنیت منطقه قره داغ در مجلس که « عصاره فضایل ملت» و « خانه ملت» است؛ نمایندگی می شود؟ آیا خود را در خروجی مجلس احساس می کنیم؟ خانه ملت یعنی همه ملت در آن حضور داشته باشند و حال که حضور همه به تعداد، ممکن نیست، نمایندگان منتخب و ارسالی از سراسر کشور باید کل ایران را با تمام تفاوت ها نمایندگی کنند. پس ما دنبال کسی باشیم که به «ما» نزدیک تر باشد. بیش ترین شباهت را به «ما» داشته باشد. اگر جامعه ما کتابی با یکصدهزار کلمه است و نمی شود که این کلمات را خمیر کرد و جوشاند و به جوهری در حد ده کلمه تبدیل کرد که نماینده واقعی یکصدهزار کلمه باشد، حداقل می توان کلیدواژه یا کلیدواژه هایی یافت که بتواند آن جمع و تعداد کثیر را نمایندگی کند. در همین بحث و بخش است که می توان گفت؛ نماینده باید خاکزاد «محل» انتخاب باشد و زادگاه را چونان مادر دوست دارد و به آن عشق ورزد. جان کلام اینکه؛ مثلاً اگر کسی نامزد نمایندگی اهر است؛ باید « اهری» باشد و « اهریّت» در او ریشه داشته باشد.

دوم: گویند که؛ « داوری» مرتبه فاخر و والایی است. برای همین اعتبار مسابقات به داوران آنهاست. کسی که به مرتبه داوری می رسد، از علایق و سلایق شخصی عبور می کند و عزت نفس می یابد. فردی که به عنوان نماینده انتخاب می شود. باید به مرتبه والایی از انسانیت و منش شهروندی رسیده باشد. حداقل به آن سطح که دروغ نگوید، درستکار و امانت دار باشد، شیفته قدرت و ثروت نباشد، با تقوا و خداترس باشد، عادل باشد، باسواد باشد، قدرت بیان و قدرت تحلیل داشته باشد، بر قانون اساسی کشور مسلط باشد، انتقادپذیر باشد و تحمل و مدارا داشته باشد، نترس باشد و شجاعت داشته باشد، پاکیزه باشد و نظم داشته باشد، در گفتار و رفتار مؤدب باشد، خود را منتخب و مستخدم مردم بداند و نه حاکم و ارباب آنها، عصبی و پرخاشگر نباشد، در برابر مردم متواضع باشد، تبار و عقبه درستی داشته باشد و...

سوم: تجربه بشر حالا این است که بدون حزب انتخابات معنا ندارد و به عبارتی تحزب اساس انتخابات است. احزاب ساخت متشکل جریان های فکری هستند. جریان های فکری در بستر تاریخ و در حرکت اجتماع شکل می گیرند. در برخورد با یکدیگر و در معرض و محضر داوری مردم چکش کاری می شوند. پیشینه دارند و در حافظه جامعه هستند. آنها اگرچه افراد را برای انتخاب عرضه می کنند اما مردم به افکار آنها رأی می دهند از اسم عبور می کنند و به رسم بها می دهند. در چنین شرایطی به جای افراد؛ افکار انتخاب می شوند. به جای افراد؛ گفتمان ها با هم رقابت می کنند. در واقع انتخاب بدون وجود و حضور گزینه های متفاوت معنا ندارد و مثال این که؛ انتخاب یک پیراهن از جمع چند پیراهن که دوخت و مدل یکسانی دارند، بی معناست. حداقل با وجود چند پیراهن از چند مدل می تواند به انتخاب معنا دهد.

حال در کشور ما اگرچه احزاب بسیاری در انتخابات با شناسنامه و تابلو ظاهر می شوند اما هیچ یک تا بدان سطح عمق و گستره ندارند و به همین دلیل هنوز در قاب و قالب جریان جمع می شوند. چه بسا می توان گفت ما در موقعیت پیشاتحزب واقع هستیم و شاید هم توان گفت که جریان ها و پارادایم ها و گفتمان های غالب بهتر می توانند در سطح کشور نظر و توجه مردم را جلب کنند.

به هر روی و با تمام افت و خیزهای فعالیت احزاب، اکنون دو جریان در کشور ما شناخته شده هستند و نزد مردم پرونده قطور دارند. ممکن است در جریان انتخابات خرده جریان هایی مطرح شوند اما همه را می توان در ذیل این دو جریان جمع کرد. این دو جریان عبارتند از؛ اصولگرایان و اصلاح طلبان.

جریان اعتدال که با انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری و با نام دکتر حسن روحانی مطرح شد، مستقل از دو جریان مورد اشاره نیست. شاید بتوان گفت اعتدال هنوز در مرحله « گفتار» است و به مرتبه« گفتمان» نرسیده است.

در همین گزاره، کاندیداهای مورد رصد و شناخت ما اگر ذیل جریان های مطرح برگزیده شوند، انتخاب ما می تواند داخل در حرکت نظام سیاسی باشد. در همین روند است که احزاب و جریان ها در حوزه های انتخابیه افراد شایسته ای معرفی می کنند و خود پشت چک آنها را امضا می کنند. افراد در احزاب بزرگ می شوند و آداب ممکلت داری و سیاست ورزی می آموزند. ساختار سیاسی کشور را به خوبی می شناسند و فعالیت در آن را فرا می گیرند. در این حال ما با احزاب و جریان ها طرف هستیم و آنها پاسخگو هستند. حتی هزینه های انتخابات را احزاب می پردازند. اما وقتی به « فرد» رأی می دهیم. این افراد تمامی ندارند. بعد از چهار سال عمر مجلس؛ می روند و دست ما کوتاه. باید شناخت انتخاباتی ما در این مسیر باشد که دریابیم افراد و کاندیداها خود نماینده کدام گفتمان هستند؟

ضمیمه: در این بحث به راستی اشخاص و افراد اهمیتی ندارند. اشخاص می آیند و می روند و حتی می میرند و تمام می شوند اما کشور هست و خواهد بود. در کشورهای توسعه یافته که دموکراسی ( با آزادی بیان و شهروندان آزاد) نهادینه شده است. مسئولان حتی زمانی هم که مسئول هستند در جامعه همانند دیگر شهروندان حضور دارند. رئیس جمهور یک کشور بعد از پایان عمر ریاست جمهوری اش به متن جامعه باز می گردد و دیگر خبری از او در روزنامه ها نیست. مسئولان آنها به قهرمان تبدیل نمی شوند. آنجا ساختار سیاسی تثبیت شده و کار خود را می کند. آمدن و رفتن افراد در جامعه موج ایجاد نمی کند. جامعه حرکت منطقی و آرام و پویا دارد....همین.

یوخا


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ن : یعقوب کامرانی
ت : شنبه 28 آذر 1394


محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.